بازگرد...
نیستی وبی خبری از بی کسی ام،
این روزها ثانیه هایم تنهایی را ناشیانه زار میزنند
این راصدای کفشهایم روی سنگفرش خیابان به قلبم قبولاند،
بازگرد. . .
دیوارهای کوچه هایمان با قلب های کاهگلی ما را هنوزهم به یاد دارند
هرچه را می خواهی فراموش کن،
اما عشق را نه. . . !