صبر...
خدایا
ایوب را به زمین برگردان
تا برایش از صبر بگویم...
خدایا
ایوب را به زمین برگردان
تا برایش از صبر بگویم...
کاش گاهی مرد بودم
میشد تنهایی ام را به خیابان ببرم
و سیگاری دود کنم
و نگران نگاه های مردم نباشم
میشد شادی ام را به کوچه ها بریزم
با صدای بلند بخندم
و هیچ ماشینی برای سوار کردنم
ترمز نکند...axgig.com/images/41146328145732070544.jpg
به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای؟
تکاندن برف از شانه های آدم برفی!!؟
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چی بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .
هر کی با من زیر بارون خاطره داره حتما نظر بذاره...
::