امان
از دست احساس که حرف آدم نميفهد
و اين روزها ...
روزهايي که بي من
چنين آسوده
بر تو مي گذرند
همان روزگاري ست
که بي تو
گنگ و تلخ
بر من
نمي گذرد
ديگر اشک نمي ريزم...
دارم بزرگ مي شوم يا سنگ
نمي دانم...