وبلاگ :
اميدوار بودم به پاي هم پير شويم نه به دست هم...
يادداشت :
مرد...
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
هيچكس
نميدانم چرا تنم مي لرزد وقتي صبحت از تو ميشود نه از ترس حضورت نيست ،
از آروزي به تو رسيدن است ، از شايد ها و بايد ها
و از اينکه نميدانم داشتنت را عاشقانه اشک بريزم يا دوريت را …
شايد روزي تنم لرزيد و دستانت را روي شانه هايم گذاشتي
و گفتي زير لب اشک شوق بريز من به کنارت آمده ام براي هميشه......
پاسخ
ميدانم كه ديگر براي من نيستياما دلي كه با تو باشد اين حرفها حالي اش نميشود...